• وبلاگ : آسمون
  • يادداشت : دلم گرفت يهو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 30 عمومي
  • پارسي يار : 3 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي پاشا 
    تا آخر بخون ... : (

    بار اول که د?دمش تو کوچه بود

    ?ه لباس گل گل? تنش بود

    باموها? بلند و خرما??

    اومد طرفم و گفت : داداش? ؟! م?ا? باهام باز? کن? ؟! ب?ا د?گه…

    از چشما? نازش التماس م?بار?د

    خ?ل? کوچ?ک بودم اما دلم لرز?د

    همون ?ه نگاه اول عاشقش شدم

    3سال ازش بزرگتر بودم

    قبول کردمو کل? باز? کرد?م !

    آخرش گقت تو بهتر?ن داداش دن?ا??

    سال ها گذشت…

    هر روز خودم تا مدرسه م?بردمش

    هر روز به عشق د?دنش ب?دار م?شدم

    اما اون هم?شه م?گفت : تو بهتر?ن داداش دن?ا?? !

    داغون م?شدم که عشقم منو داداش صدا م?زنه

    گذشت و گذشت…

    شب عروس?ش خودم راه?ش کردم

    ماش?ن خودم ماش?ن عروسش شد !

    من رانندشون شدم

    خودم اشکاشو پاک م?کردم

    با چشا? گر?ون بازم گفت : تو بهتر?ن داداش دن?ا??

    گذشت و گذشت…

    سالها گذشت…

    که تصادف کرد و واسه هم?شه رفت

    باز خودم ز?ر تابوتشو گرفتم

    م?دونستم اگه بود بازم م?گفت : توبهتر?ن داداش دن?ا?? !

    رفت… واسه هم?شه رفت

    و حت? ?ه بار نتونستم بهش بگم

    آخه د?وونه

    آخه ?مصب ! من عاشقتم !

    من م?م?رم واست !

    چشات همه دن?امه…

    ?ه شب شوهرش دفتر خاطراتشو آورد دم خونمون

    و چشاش پره اشک بود

    دفتر و داد و رفت

    وقت? خوندمش مردم ! نابود شدم ! نابود…

    نوشته بود : داداش? ! دوست داشتم

    عاشقت بودم

    اما م?ترس?دم بهت بگم !

    م?ترس?دم داداش?…

    ام?د وارم زودتر ازتو بم?رم که ا?نو بخون? !

    داداش? بهم فحش ند?ا ! داداش? ببخش که عاشقتم

    داداش? همه آرزوم تو بود?