• وبلاگ : آسمون
  • يادداشت : لحظه ها مي گذرد
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ترمه2000 
    مثل آسمــــان مي ماني
    دوستتـــ دارم اما نميتـــوانم داشـــته باشمتــــ
    .
    .
    .
    يه وقتايي لازمه يکي “کنارت” باشه.. کاري نکنه‌ و حرفي نزنه ها ! فقط باشه…
    + آرتــــام 
    صد حرف نگفته در دلم بود هنوز_اي کاش زمونه دور برگردون داشت
    شانه ات را دير آوردي ســرم را بــــاد برد

    خشت خشت و آجر آجر پيکرم را باد برد

    آه اي گنجشکهاي مضطرب شرمنده ام

    لانه ي بر شاخه هــــاي لاغرم را باد برد

    من بلوطي پيــر بـودم پاي يک کـــوه بلند

    نيمم آتش سوخت ، نيم ديگرم را باد برد

    از غزلهايم فقط خاکستري مانده بـه جا

    بيت هاي روشن و شعله ورم را باد برد

    با همين نيمه همين معمولي ساده بساز

    ديــــر کردي نيمـه ي عاشق ترم را باد برد

    بال کوبيدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

    وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد